و اما اندر احوالات موعظه های علامه محمد سینا . دیروز اولین موعظه ت رو در قالب یه جمله قصار به مامان گفتی .

در حال بازی بودیم که صدای اذون از شبکه پنج بلند شد. مثل همیشه به سرعت برق و باد بلند شدی و در حالیکه دستت رو روی گوشت گذاشتی با هیجان گفتی:

-اذوون ، اذذون

- آره مامان جون اذون می گن. من برم وضو بگیرم نماز بخونم؟

-ها

وقتی برای وضو گرفتن به سمت سرویس بهداشتی می رفتم دنبالم راه افتادی و گفتی: مامان جون ! نماز بخون . نماز خوبه !

-چشم ، حاج آقا.