دعا برای بابابزرگ
هر دفه که منو می بینن اول از تو سوال می کنن : محمدسینا کجاست؟! منم تورو از بغل مامان بزرگ می گیرم و می برمت کنار تخت بابابزرگ . اینقدر کارای شیرین و حرکات بامزه می کنی که بابابزرگ رو به تحرک وادار می کنی حوله قرمز روسرشون رو برای تو تکون می دن تا توجهت رو بیشتر و بیشتر جلب کنن . بابابزرگ امروز دستشون رو به سمتت دراز کردن ، تو هم دستت رو بردی جلو و انگشت اشاره شون رو گرفتی . خیلی خوشحالشون کردی مامان . مامان بزرگ می گه از همون قدیما بابابزرگ خیلی بچه دوست بودن .
به امید روزی که بابابزرگ خوب خوب بشن و بتونن براحتی یه شکم سیر محمدسینا رو بغل کنن.
و ما خواستیم ...... ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین واجعلنا للمتقین اماما