دعا برای بابابزرگ

این روزا اصلا حال بابابزرگ خوب نیست . خیلی باید براشون دعاکنی مامان جون . این چند بار آخر که ازشون سر می زنیم خیلی رمقشون کم شده . خدایا خودت کمک کن.

هر دفه که منو می بینن اول از تو سوال می کنن : محمدسینا کجاست؟! منم تورو از بغل مامان بزرگ می گیرم و می برمت کنار تخت بابابزرگ . اینقدر کارای شیرین و حرکات بامزه می کنی که بابابزرگ رو به تحرک وادار می کنی حوله قرمز روسرشون رو برای تو تکون می دن تا توجهت رو بیشتر و بیشتر جلب کنن . بابابزرگ امروز دستشون رو به سمتت دراز کردن ، تو هم دستت رو بردی جلو و انگشت اشاره شون رو گرفتی . خیلی خوشحالشون کردی مامان . مامان بزرگ می گه از همون قدیما بابابزرگ خیلی بچه دوست بودن .

به امید روزی که بابابزرگ خوب خوب بشن و بتونن براحتی یه شکم سیر محمدسینا رو بغل کنن.

عید میلاد عالم آل محمد صلی الله علیه واله

اللهم صل علی علی ابن موسی الرضا المرتضی الامام التقی النقی صلوه کثیره تامه زاکیه متواصله متواتره مترادفه کافضل ما صلیت علی احد من اولیائک . برحمتک یا ارحم الراحمین

امروز روز میلاد آقا امام رضا علیه السلامه .

عیدت مبارک آقا محمد سینای خادم الرضا علیه السلام

عمه جون چی می گه

عمه جون اعظم هر وقت که تو رو می بینه برات شعر می خونه و باهات حسابی بازی می کنه . یکی از شعراش اینه :

بپر بپر می کنیم /  همه رو خبر می کنیم  / ما فکر تنبلی رو  / از سر به در می کنیم

این شعر رو می خونه و همزمان دستات رو در حالت ایستاده می گیره . تو هم شروع می کنی به بپر بپر کردن و حسابی لذت می بری از این بازی.

حالا هر وقت ازت می پرسم عمه جون اعظم چی می گی ؟ در هر حالتی که باشی به حالت چهار دست و پا قرار می گیری و شروع می کنی به تکون دادن بدنت . کشتی همه رو با این کارات مامان .

سینای صبور

این اسمیه که عموجون روت گذاشته . هر وقت تو رو می بینه می گه : این پسر خیلی صبوره .

امیدوارم همیشه آرامش خدایی داشته باشی و صبور بمونی مامان .

برنامه یک روز کاری پروفسور

نیایش9

 بار خدایا همه آن خواسته ها را به توفیق و جور شدن اسباب کار و رحمت و مهربانیت به ما عطا فرما ، و ما را از آزار آتش پناه ده ، و مانند آنچه از تو برای خود و فرزندانم در دنیای کنونی و آخرت آینده خواستم به همه مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان ببخش ، زیرا تو نزدیک ، اجابت کننده ، شنوا ، دانا ، عفو کننده ، آمرزنده ، مهربان و بخشنده ای ( رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود : هر مؤمنی که برای مؤمنین و مؤمنات دعا کند خدای عز وجل از هر مؤمن و مؤمنه ای که از اول روزگار گذشته یا آن که تا روز قیامت آینده است مانند آنچه را که او برای ایشان دعا کرده به او بازمی گرداند
(۱۳) و ما را در دنیا حسنه و نیکویی ( توفیق عبادت و بندگی ) و در آخرت حسنه ( بهشت جاوید ) عطا فرما ، و از عذاب و شکنجه آتش ( دوزخ ) نگاهمان دار .     برگرفته از مناجات حضرت امام سجاد علیه السلام

محمد سینای عزیزم !نه ماهگیت مبارک .........

خب این دعا و مناجات امام سجاد علیه السلام تموم شد از ماه بعد باید دنبال دعاهای دیگه باشم .

اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

تصاعد هندسی

ماشاء الله اینقدر شیرینکاریات زیاد شدن که من فرصت نمی کنم بیام همشون رو بنویسم . هر روز که می گذره تصاعد هندسی وار چیزای جدید یاد می گیری و کارای جدید می کنی .

ماشاء الله لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

صدای آب

داستان شیفتگی تو به آب خودش در مثل مثنوی هفتاد من کاغذه . مترصد کوچکترین فرصتی که در حموم باز بشه و خودتو پرت کنی توش. اینقدر ذوق آب رو داری که با شنیدن صدای آب حتی از عمیق ترین خواب هم بیدار می شی و سرحال تر از همیشه به سمت منبع صدا می ری.

یه روز که دیروز صبح باشه باباجون قبل از رفتن به اداره می رن به حموم که دوش بگیرن ،از طرفی مامان مریم هم به فیض همنشینی با عزیز دلش که شما باشی و بیخوابی دیشب غرق در خواب غفلت بود

بله ... باز کردن شیر آب همانا و زنگ زدن گوش جنابعالی همان  ..

گویا به محض شنیدن صدای آب فرصت رو مغتنم می شمری و دوان دوان (چهاردست و پا) خودتو به محبوبت می رسونی (فکر نمی کردم به آب هم حسودی کنم)   . اینقدر به درب حموم می کوبونی که باباجون مجبور می شن در رو باز کنن ...

مامان از خواب پا می شه ، لپ سینا خورده می شه و قصه ما به سر می رسه .

گذرنامه

چند روزیه باباجون زمزمه زیارت عتبات رو می کنه . راستش از خوشحالی باورم نمی شه . شوق زیارت نجف از وقتی که خوابش رو دیدم حسابی بی تابم کرده ،درونم منقلب شده . . . آروم و قرار ندارم . . 

خدای خوبم ! یعنی این توفیق رو به من می دی که به همراه محمدرضای عزیزم پاره تنمون رو به پابوس بهترین و خالص ترین بندگانت ببریم ؟؟     الهی من به فضل تو امیدوارم

نگذشته می گذرم ....

در همین راستا امروز  برای احراز هویت و صدور گذرنامه جنابعالی ، سه نفری رفتیم دفتر پلیس+۱۰

چند روز دیگه گذرنامه یکنفره شما میاد دم خونه .حواست باشه مامان جون ! یه دفه تنهایی جایی نری ها !!!